تهران۲۴-همدان، علی پنبهای: نیمههای شب در قم وقتی کوبه در خانه روحانی شجاعی که حرفهای جدیدی میزد، نواخته شد؛ مأموران ساواک با غرور طاغوتی خود سراغ یاران آن سید را گرفتند و پاسخی شنیدند که خندههای مستانه سر دادند، اما نمیدانستند که «یاران در گهواره» خمینی چه حماسههایی آفریدند و چه ناممکنهایی را که ممکن کردند.
یاران در گهواره خمینی ۱۵ سال پس از آن شب حماسهای رقم زدند که هیچ کس در دنیا گمان نمیکرد به چشمان خود این اتفاق را ببینند؛ امام نام آنها را بسیجی نهاد. بسیجیهایی که چشم بر لبان مولایشان داشتند تا هر کلامی که برون آمد را بدون فوت وقت به آوردگاه عمل آورند. مگر نبود فرمان تاریخی شکست حصر آبادان که بسیجیان لبیک گفتند یا هزاران فرمان دیگر از این دست؟
انقلاب اسلامی به همت امام و یارانشان و با پشتیبانی خداوند به پیروزی رسید و بسیجیان، حافظ بزرگ این حرکت الهی شدند، آن زمان که استکبار، انقلاب را برنمیتافت و تمام توان خود را به کاربست تا اجازه رشد و شکوفایی به آن ندهد، این شجره طیبه بسیج بود که در میادین مختلف از جمله هشت سال دفاع مقدس جانانه و شجاعانه ایستاد و نقش خود را ایفا کرد. در میان آبهای خروشان اروند، ریگزارهای شلمچه و جزیره مجنون، این غیرت بسیجیان بود که بر گلوله و توپ و تانک و خورشیدی فائق آمد و تصویری در جهان به ثبت رساند که غرب با آن غرور امپریالیستی خود به چشم میدید و به دل باور نمیکرد.
هرچند همان زمان که طوفان طبس، شیطان بزرگ را ناکام کرد، آنها که مدعی عقل و علم بودند باید این حقیقت را درمیافتند که دستانی در پشت این مرز و بوم است که با حساب و کتابهای آنها همخوانی ندارد؛ اما ترجیح دادند آنچه را که دوست دارند، باور کنند!.
با اتمام جنگ تحمیلی برخی شاید گمان کردند که بسیج دیگر نیاز نیست، اما تفکری که امام به یارانش آموخته بود، این نبود؛ بنابراین همه آنها میدانستند که تنها عرصه فعالیت تغییر کرده وگرنه روحیه و مرام بسیجی عنصری ثابت در سرزمینی است که بر مبانی تفکر اسلامی پیش میرود. حالا تفکر بسیجی برای ساخت کشوری جنگزده که دنیای استکبار تمام تلاشش را برای به زانو درآوردن آن به کار بسته بود، از گذشته هم بیشتر جلوه میکرد. صحنههای پرپر شدن بسیجیان نوجوان و جوان که با دستکاری شناسنامه راهی جبههها شده بودند، شکل دیگری به خود میگرفت. حالا خونهای سرخ برآمده از شکاف فرق سر و قلبهای بیرون زده، در عرق پیشانی افرادی متبلور میشود که آفتاب سوزان و سرمای زمهریر را نادیده انگاشته و دل به دریای خدمت زدند تا بهار را در ایران اسلامی همیشگی کنند. روستاهای کوچک و دورافتاده به همت بسیجیان صاحب مدرسه و خانه و حمام و مسجد میشدند.
با پایان دفاع مقدس بسیج در گوشه و کنار کشور ریشه دواند گاهی خانه ساخت و گاهی بیماری را معالجه کرد. گاهی آرزوی پسرک و دخترکی را برآورده کرد و گاهی پیرزن و پیرمردی را صاحب آشیانه کرد. بسیج آرام زیر پوست شهر و روستا گام برمیداشت، نامهربانی هم دید اما دم نزد؛ گاهی تکنوکراتی بر مسند مدیریت نشست که اعتقادی به کار بسیجی نداشت، اما این مایه دلسردی او نشد و همچنان بر مدار عهد و پیمانش گام برداشت. تا اینکه فتنهها آغاز شد؛ فتنه قربانی میخواست خون هم طلب میکرد و باز بسیجی بود که گردن خود را پیش آورد، حرف شنید، لگد خورد، سیلی خورد، مشت خورد، گلوله خورد و دوباره شهید شد. بسیج، شهادت را زنده نگه داشت به هر قیمتی، به قیمت مظلومیت. از همان روز که جنگ شروع شد، بسیجیان از سوی برخی مورد بیمهری قرار گرفتند مثل بنیصدرها تا امروز که فتنه دشمن همچنان باقی است این بیمهری از سوی معاندان و فریبخوردگان همچنان هست اما چه باک که مهرورزی رسم و پیشه بسیجی است به وطن.
در هر زمانی که افراد تنها به دنبال حفظ موقعیت خود هستند و بنابر مصالح شخصی، موضعگیری میکنند این بسیج است که به هر قیمتی تنها مصالح نظام، کشور و مردم را مرام خود میکند و از هیچ چیز پروا ندارد.
مسیر عشق انتهایی ندارد و بسیجی تا ابد در این جاده میتازد بدون آنکه سنگریزهها از سرعت آن بکاهند. امروز در جاده عشق سنگریزه که سهل است گلولههای آهنی و ساچمهای از در و دیوار میریزد اما او همچنان میتازد، صبوری میکند تا بالاخره این انقلاب را به انقلاب منجی عالم بشریت پیوند دهد. برای بسیجی پایان هر چیز آغازی است و او پایانی نمیشناسد و هیچ دری را بسته نمیبیند به ویژه در شهادت را.
پایان پیام/
https://tehran-24.ir/?p=123550