گروه : جبهه فرهنگی / سیاسی
به گزارش تهران۲۴ از اصفهان، بررسی تحولات سیاسی کشور و بازخوانی حوادث مهم تاریخ انقلاب اسلامی از جمله ضرورتها است، به سراغ حمیدرضا فولادگر، نماینده ادوار مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی و مشاور وزیر اقتصاد رفتیم تا علاوه بر گفتوگو درباره زندگی شخصی درباره حوادث مهم تاریخ سیاسی اصفهان نیز با وی صحبت کنیم.
فولادگر که از دوران نوجوانی پای درس استاد پرورش نشسته است، تحصیل کرده مکانیک دانشگاه علم و صنعت و از اعضای هیأت مؤسس جامعه اسلامی مهندسین میباشد که متمایل به حزب جمهوری اسلامی دهه ۶۰ و از پیروان آیتالله بهشتی و مقام معظم رهبری است؛ این فعال سیاسی در بخش مهمی از سخنان خود به نحوه مواجهه دو جریان سیاسی چپ و راست و شکل گیری خط سومی اشاره میکند که ریشه آن در اصفهان و جریان فکری منتسب به آیتالله طاهری است.
در ادامه مشروح بخش اول گفتوگوی خبرنگار فارس با حمیدرضا فولادگر را بخوانید.
فارس: از این که وقت خودتان را در اختیار ما گذاشتید ممنونم؛ اگر اجازه بدهید از دوران کودکی شما شروع کنیم؛ شما متولد چه سالی هستید؟
فولادگر: متولد اسفند ۱۳۳۸ در محله شیش مسجد سید اصفهان که در حال حاضر به خیابان آیتالله زاهد معروف است.
فارس: چند خواهر و برادر هستید؟
فولادگر: ۲ تا خواهر و ۱ برادر دارم و من فرزند سوم خانواده هستم.
فارس: خانواده از همان اول سیاسی بودند؟
فولادگر: مرحوم پدرم از ابتدا سیاسی بود؛ اما بیشتر چهره علمی و فرهنگی و همچنین فنی و صنعتی داشت؛ در دوره جوانی خود، با انجمن تبلیغات دینی مرحوم علامه در اصفهان در دهه ۱۳۲۰ وارد انتخابات مجلس میشوند برای مرحوم علامه و مرحوم آقای صهری؛ این برای آن دورانی است که یک مقداری انتخابات مجلس آزادتر میشود، یعنی دوره پانزدهم و شانزدهم که بعد از رضاخان بود و اوایل دوره محمدرضا پهلوی.
بعد از این هم با نهضت آیتالله کاشانی و مرحوم آقای گلبیدی همکاری داشت و از ۱۵ خرداد به بعد هم با نهضت امام وارد همکاری شد و این همکاری و تعامل تا دوران انقلاب و بعد از انقلاب ادامه داشت.
فارس: در این دوران شما همیشه در کنار پدر بودید؟
فولادگر: من چون دیدگاههای ایشان را نسبت به نهضت امام و انقلاب میدانستم و در خانه ما هم رساله امام و هم کتاب حکومت اسلامی ایشان را میدیدم، از ۱۵ سالگی مقلد ایشان شدم و طبعأ آشنایی با انقلاب هم از طریق مرحوم پدر بود و هم از طریق مرحوم استاد پرورش.
فارس: یعنی از چند سال قبل از انقلاب با مرحوم پرورش آشنایی داشتید؟
فولادگر: از سال ۴۹ و ۵۰؛ حدودا ۱۱ یا ۱۲ سالم بود، در کلاس پنجم دبستان؛ مرحوم آقای پرورش یک سری جلساتی داشتند که صبح جمعه هر هفته برگزار میشد و من هم در این جلسات شرکت میکردم.
**آقای پرورش با ماشین خودش، دنبال من آمد
فارس: این جلسات چه بود؟
فولادگر: مرحوم آقای پرورش، با پدر من خیلی رفیق بود و از نظر علمی هم به یک نحوی، پدرم را به عنوان استادی قبول داشت و در بحثهای ادبیات عرب و متون دینی با پدرم خیلی بحث میکرد و در جلسات علمی شرکت میکرد.
آن موقع آقای پرورش به پدرم گفت که من به جلساتش بروم؛ آن موقع من ۱۱ سال داشتم و چون بچهسال و جوان بودم، نمیرفتم؛ یادم است که یکبار خود آقای پرورش با ماشینش که یک فولکس بود، آمد در خانه ما و من را سوار کرد و به جلسه خودش برد؛ این جلسه صبحهای جمعه در مدرسهای به نام مدرسه کر و لالها در خیابان طیب برگزار میشد و اولین مدرسه ویژه کر و لالها در اصفهان و بلکه در کشور بود که به همت مرحوم گلبیدی دایر شد و به روش ویژهای به آنها درس می دادند.
مرحوم پرورش نوجوانانی را گرد خود جمع کرده بود و صبحهای جمعه در این مدرسه جلساتی را برگزار میکرد که از فوتبال شروع میشد و بعد هم کلاسهایی خصوصی مربوط به ردههای مختلف سنی و یک کلاس عمومی هم برگزار میشد که کلاس عمومی را خود آقای پرورش اداره و بحثهای مختلف دینی مثل قرآن، نهجالبلاغه و مسائل روز را ارائه میکرد.
فارس: از دوستان آن موقع کسانی بودند که در انقلاب نقش داشته باشند یا بعد از انقلاب در مسؤولیت قرار بگیرند؟
فولادگر: کسانی که در این جلسات بودند، اکثرا وارد عرصه انقلاب شده و بعد هم جزو مسؤولان استانی یا کشوری یا بعضا شهید شدند؛ مثلا از شهدا اگر بخواهم نام ببرم شهید عباس نبویمنش، شهید احمد و محمود روزبهنیا، شهید مؤذن صفایی که از بچههای پیرو خط امام بود که در تسخیر لانه جاسوسی هم شرکت داشت؛ برخی دیگر آن موقع به زندان سیاسی افتادند.
از کسانی که بعد از انقلاب مسؤول شدند هم میتوان به احمد آقای زمانی، آقای مهاجر که معاون وزیر خارجه بود و در حال حاضر نیز در وزارت خارجه مشغول به فعالیت است؛ آقای طیبنیا که وزیر اقتصاد بود، مرحوم مجتبی هاشمی، نماینده اسبق شهرضا، حاج آقا مجتبی همدانی از مسؤولان دفتر مقام معظم رهبری اشاره کنم.
در هر صورت برخی از این دوستان نماینده مجلس و برخی وزیر و معاون وزیر و برخی هم شاغل در استانداری و یا استاد دانشگاه شدند؛ البته در بین این افراد اعدامی هم داشتیم؛ اینها جزو افرادی بودند که در دانشگاه عضو مجاهدین خلق و ۲ نفر از اینها هم اعدام شدند؛ یکی دو نفر دیگر هم به زندان افتادند و بعد هم از کار سیاسی کنار کشیدند.
**محیط دبیرستان ما، کاملا سیاسی بود
فارس: بعد از این دوران، که وارد دبیرستان شدید به کدام مدرسه رفتید؟
فولادگر: دوران دبیرستان ما مصادف شده بود با اولین دوره نظام تحصیلی جدید رژیم شاه که در این نظام جدید، یک دوره ۵ سال ابتدایی بود، یک ۳ سال و یک ۴ سال دبیرستان که برای اولین بار دوره راهنمایی هم ایجاد شد و ما از پنجم دبستان میرفتیم اول راهنمایی؛ در سال ۵۳ – ۵۴ وارد دبیرستان شدم که آن زمان در دبیرستان جامع سعدی میرفتم.
در آن دوران، کسانی که از راهنمایی فارغالتحصیل میشدند ۳ نوع مدرسه را میتوانستند بروند؛ یکی از اینها دبیرستان نظری بود که شامل ریاضی، تجربی و فرهنگ و ادب و اقتصاد بود؛ بعضی هم میرفتند هنرستان؛ آن موقع یک نوع دبیرستان هم بود به نام جامع که از محصلان ممتاز راهنمایی جذب میکردند که در جامع، همان درسهای نظری را میخواندند به اضافه چند ساعت دروس فنی و هر یک از دانشآموزان یک درس فنی مثل برق یا مکانیک یا حسابداری را انتخاب میکردند.
من در این نوع دبیرستان جامع درس خوانده بودم؛ شبیه مدرسه تیزهوشانی است که اکنون وجود دارد؛ بچههایی که در این دبیرستان جامع سعدی بودند، عموما علایق سیاسی هم داشتند؛ مثلا در مدرسه ما حاج آقای پرورش برای سخنرانی و دعوت دانشآنوزان به همکاری با نهضت انقلاب اسلامی میآمد یا اعلامیههای امام توزیع میشد؛ چندینبار ساواک آمد در مدرسه و محصلان را دستگیر کرد.
سال ۵۶ – ۵۷ که سال آخر دبیرستان بود و مصادف با اوجگیری انقلاب و اعتصابها هم شروع شده بود و بازارها تعطیل میشد؛ دانشآموزان مدرسه هم در این تظاهرات شرکت میکردند؛ بنابراین محیط مدرسه یک محیط سیاسی داشت و بعضی از دبیران ما هم سیاسی بودند مثل شهید کلاهدوزان و مرحوم مدنی و . . .؛ حتی ما دبیر تودهای هم داشتیم مثل آقای رازبان که کمونیست بود و اول انقلاب هم کاندیدای حزب توده برای انتخابات مجلس شد.
یعنی محیط دبیرستان ما هم یک محیط درسی بود و هم یک محیط سیاسی و تماما هم در کنکور در رشتههای پزشکی و مهندسی یا حداقل یک رشته دانشگاهی قبول میشدند؛ البته باید این را هم به خاطر داشته باشید که آن موقع در کنکور فقط ۱۰ درصد پذیرفته میشدند و مثل الان نبود که همه در یک دانشگاه قبول میشوند.
فارس: با توجه به اینکه متولد سال ۳۸ هستید، دوران انقلاب باید دوران دانشجویی شما باشد.
فولادگر: من مهر ۵۷ وارد دانشگاه شدم.
فارس: کدام دانشگاه؟
فولادگر: دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسی مکانیک.
**دانشجو بودیم، اما دانشگاه نداشتیم
فارس: وضعیت دانشگاهها آن موقع چه طور بود؟
فولادگر: ما از ترم اولی که دانشگاه رفتیم تظاهرات شروع شد تا ۱۵ آبان؛ یعنی حوادث ۱۳ آبان که اتفاق افتاد، دانشگاه ۱۵ آبان تعطیل شد؛ این تعطیلی تا اواخر دی که بختیار نخستوزیر شد و شاه فرار کرد، ادامه داشت و خود دانشگاهها اطلاعیه دادند تا دانشجویان حضور پیدا کنند و به نوعی دانشگاهها فعال شوند، اما عملا کلاسی تشکیل نمیشد و دانشجویان همیشه تظاهرات و ساماندهی آن بودند و به نوعی ترم اول اصلا تشکیل نشد.
بعد از انقلاب، در اوایل اسفند اعلام کردند که کلاسها شروع میشود و این ترم دوم ما بود که تشکیل شد؛ ما در ترم دوم سال ۵۷ – ۵۸ و یک ترم هم در سال ۵۸ – ۵۹ در کلاسها حضور پیدا کردیم؛ ترم دوم سال ۵۸ – ۵۹ خورد به انقلاب فرهنگی و بعد از یک یا ۲ ماه که از ابتدای اسفند سر کلاس رفتیم، در فروردینماه انقلاب فرهنگی شد و دانشگاهها به مدت ۳ سال تا بهمن ۶۱ تعطیل شد.
فارس: یعنی شما در این ۳ سال دانشجو بودید، ولی بدون دانشگاه.
فولادگر: بله، فقط یک ترم زودتر، به کسانی که تعداد واحدهای باقیماندشان برای فارغ التحصیلی در حد یک ترم بود، اطلاع دادند که بیایند تا واحدها را بگذرانند و فارغالتحصیل شوند؛ اما دانشگاهها از اول بهمن ۶۱ بازگشایی شد؛ بنابراین حدود ۳ سال یعنی ۶ ترم تحصیلی، دانشگاهها کلا تعطیل بود.
**پس از ۳ سال با یک بچه به دانشگاه برگشتم
فارس: در این مدت ۳ سال که دانشگاهها تعطیل بود، شما به اصفهان برگشتید؟
فولادگر: دانشگاهها که تعطیل شد، بچهها ۳ گروه شدند؛ بعضی همان تهران ماندند و همزمان با تشکیل جهاد دانشگاهی، جذب آنجا شدند یا همانجا به ارگانهای دیگر مثل آموزش و پرورش یا جهاد سازندگی رفتند؛ بخشی از بچهها برگشتند به شهرستانها و بخشی هم جذب سپاه و بسیج شدند برای ورود به جبهههای جنگ تحمیلی.
در هر صورت عمده بچهها در این ۳ سال جذب محیطهای کاری شدند؛ البته خیلیها هم متأهل شدند، از جمله خود من که بعد از بازگشایی دانشگاهها با یک بچه برگشتم دانشگاه؛ البته یک مدت کوتاهی به صورت غیر رسمی در همکاری با سپاه بودم و بعد هم رفتم آموزش و پرورش در بخش امور تربیتی؛ این قسمت آموزش و پرورش هم یک نهاد انقلابی بود که زمان شهید رجایی تأسیس شد و مسؤول امور تربیتی ناحیه یک شدم که معلمهای پرورشی و دبیران دینی را آن موقع تعیین میکردند و در این ۳ سال در آموزش و پرورش بودم و همزمان تدریس هم میکردم.
پس از بازگشایی دانشگاهها برگشتم تهران تا سال ۶۵ که در رشته مهندسی مکانیک فارغالتحصیل شدم؛ در طول تحصیل نیز جذب جهاد سازندگی شدم و بعد از فارغالتحصیلی به پشتیبانی جنگ جهاد بازگشتم؛ در واحد تحقیقات مهندسی جنگ اصفهان بود که عهدهدار یک سری پروژههای مهندسی تأمین قطعات و ماشین آلات مورد نیاز جنگ بود و در زمینه خودروهای زرهی و نیز صنایع هوایی نظیر هلیکوپتر فعالیت داشت و سالهای بعد برخی از آنها را به صنایع دفاع (وزارت سپاه و وزارت دفاع آن موقع) تحویل داد.
فارس: تا چه زمانی در جهاد سازندگی بودید و بعد از آن کجا رفتید؟
فولادگر: من تا اواخر سال ۷۱ در جهاد بودم؛ بعد از این، در دوره فوق لیسانس دانشگاه آزاد نجفآباد در رشته مهندسی صنایع پذیرفته شده و بعد از فارغالتحصیلی، عضو هیأتعلمی همانجا شدم؛ دکترا را هم بعدا در دانشگاه بودم؛ در حدود ۷ -۸ سال هم عضو هیأتعلمی و ۲ – ۳ سال آخر را نیز مسؤول دانشکده مهندسی صنایع و همزمان در دانشگاه خمینیشهر هم بودم. سال ۷۵ تا ۸۳؛ به طور کلی بعد از دوره جهاد، ۳ سال مدیرعامل یک شرکت مهندسی و بعد هم در دانشگاه تا سال ۸۳ عضو هیأتعلمی بودم که بعد از آن آمدم مجلس در دوره مجلس هفتم و از ۸۳ تا ۹۹ در یک بازه ۱۶ ساله در ۴ دوره در مجلس در کمیسیون صنایع بودم و ۳ دوره هم مسؤول کمیسیون ویژه تولید ملی و اصل ۴۴ شدم.
**در طول دوران نمایندگی مجلس، با هیچ شرکت دولتی و خصوصی همکاری نکردم
فارس: بعد از دوران نمایندگی مجلس چه مسؤولیتهایی را عهدهدار بودهاید؟
فولادگر: من در حال حاضر به لحاظ کاری بازنشسته هستم؛ با اینکه میتوانستم به اصفهان بیایم و به زندگی شخصی خود بپردازم، ولی اول اینکه خودم احساس کردم هنوز یک دینی به نظام و انقلاب و کشور دارم و باید این دین را با انتقال تجربیات و معلومات خویش ادا کنم و دوم هم دوستان لطف داشتند که در بخشهای دیگر همکاری خود را ادامه دهم.
مثلا با حکم رئیس مجلس در هیأت تطبیق مصوبات دولت در مجلس عضو شدم که در هفته یک جلسه دارد و وظیفهاش تطبیق آئیننامهها و مصوبات هیأت وزیران با قوانین به عنوان مشاوران رئیس مجلس در اجرای اصل ۱۳۸ قانون اساسی است.
البته این نکته را هم باید بگویم که از ابتدای دوره نمایندگی در سال ۸۳، از عضویت در هیأتمدیره ۲ شرکت استعفا دادم و در طول ۱۶ سال نمایندگی با هیچ شرکتی چه دولتی و چه خصوصی همکاری نداشته و به اصل عدم تعارض منافع پایبند بوده و هستم.
البته در طول این دوره در مقاطعی در چند ترم تحصیلی، در دانشگاه آزاد اسلامی در حد یک یا دو درس تدریس داشتم، ولی از همان ابتدا ارتباط تمام وقتم با دانشگاه قطع شد و از مجلس حقوق دریافت میکردم.
بعد از نمایندگی هم به عنوان مشاور وزیر اقتصاد در حوزه امور مجلس و طرحها و لوایح مربوط به حوزههای تولید ملی و اصل ۴۴ و محیط کسب و کار فعالیت داشتم و با مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به عنوان مشاور دبیر مجمع در همین زمینه همکاری دارم.
با بخش خصوصی هم در شورای بهبود محیط کسب و کار و نیز شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی متشکل از اتاق بازرگانی، اتاق اصناف و اتاق تعاون هم همکاری داشتم که با راهاندازی شورای بهبود کسب و کار، همکاری بنده نیز در پایان سال ۱۴۰۰ با اتاقها خاتمه یافت؛ حدود ۶۰ جلسه در طی ۲۰ ماه با حضور مسؤولان مربوطه برگزار کردیم که تأثیرات مهمی در حوزه کسب و کار و رفع برخی موانع داشت و اکنون در سال جدید دیگر قراردادی ندارم.
در کل تقریبا به همان میزانی که برای نمایندگی در مجلس و کمیسیونها و شوراها و مجامع وقتگذاری میکردم، در حال حاضر هم صرف میکنم؛ منتها الان دیگر مسؤولیت سنگین نمایندگی مردم و وقتگذاریها و پیگیریهای آن را بر عهده ندارم؛ هر چند هنوز هم بعضا مراجعاتی دارم.
**تنها قرارداد من با مجمع تشخیص مصلحت نظام است
فارس: یعنی الان حقوق شما از کجا پرداخت میشود؟
فولادگر: پاداش و مستمری بازنشستگی بنده طبق قانون سازمان تأمین اجتماعی است، چون سوابق کارم در این صندوق تجمیع شده بود؛ البته طبق قانون افراد بازنشسته میتوانند حداکثر یکسوم ساعات موظف هفتگی با دولت در اموری نظیر مشاوره و تدریس و … همکاری داشته باشند و بنده با وزارت اقتصاد در همین قالب تا پایان سال ۱۴۰۰ قرارداد مشاوره داشتم و همکاری با مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در چارچوب همین سقف قرارداد و با موافقت وزیر اقتصاد انجام شده و با آنجا قرارداد جداگانه نداشتم.
در سال جاری نیز با حفظ سمت مشاور وزیر اقتصاد فقط با مجمع تشخیص مصلحت نظام قرارداد دارم، یعنی در دوران بازنشستگی یک قراداد رسمی همکاری بیشتر ندارم.
فارس: با بخش غیر دولتی چطور؟ مثلا اخیرا به عنوان رئیس هیأتمدیره شرکت معدنی و صنعتی گل گهر منصوب شدهاید؟
فولادگر: بله عرض کردم ساعاتی را با بخش خصوصی همکاری مشاورهای داشتهام که امسال به آن صورت ندارم، ولی عضویت در هیأت مدیره شرکت گل گهر از ابتدای امسال به عنوان نماینده شخص حقوقی میباشد، یعنی نماینده حقوقی شرکت سرمایهگذاری امید وابسته به بانک سپه در شرکت گل گهر هستم و جنبه شخص حقیقی و سهامداری شخصی ندارد و به صورت غیر موظف یعنی غیر شاغل است و مزایای آن هم متعلق به همان شخص حقوقی است و آنها در حد حق جلسه یعنی حقالزحمه ساعتی پرداخت میکنند.
** عضو حزب جمهوری اسلامی بودم
فارس: در این دورانی که در اصفهان بودید، یک نشریه جام هم داشتید؛ درباره این نشریه و نحوه شکلگیری آن بفرمائید.
فولادگر: من بعد از انقلاب، جذب حزب جمهوری اسلامی شدم؛ این حزب یک شاخه دانشجویی داشت که آقای زمانی مسؤول و آقای قاسمزاده شاخه دانشآموزی آن بود که محمد اژهای آن زمان مسؤولیت آن را برعهده داشت؛ در سال ۶۴ – ۶۵ که حزب جمهوری اسلامی تعطیل شد، جوامع تشکیل شدند مثل جامعه اسلامی مهندسین که من در جامعه اسلامی مهندسین اصفهان عضو شدم؛ البته جزو هیأت مؤسس آن در اصفهان بودم و در حال حاضر عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین مرکزی هم هستم.
**نشریه جام، اولین نشریه اصولگرا بود
نشریه جام، به جامعه اسلامی مهندسین اصفهان تعلق داشت و اولین سردبیر آن هم آقای قاسمزاده بود و بعد از ایشان هم برای مدتی محمد ارزانی، مسؤولیت سردبیری را برعهده گرفت؛ برادران صلواتی هم در این نشریه مقاله مینوشتند؛ من هم ۵ سال مدیرمسؤول آن بودم؛ بعد از من آقای نیلی مدیرمسؤول بود و بعد از ایشان هم آقای حامدیان، قائم مقام آن موقع جامعه مهندسین مدیرمسؤول شدند.
فارس: این نشریه بازخوردی هم داشت؟
فولادگر: جام اصفهان یک هفتهنامه بود و در بین نشریههای اصولگرا، جام اولین نشریه بود.
فارس: آن موقع اصولگرا – اصلاحطلب که نبود؛ راست و چپ میگفتند.
فولادگر: راست و چپ میگفتند؛ همسو با روحانیت و روحانیون مبارز هم میگفتند؛ برخی هم از تعابیر رادیکال و محافظهکار استفاده میکردند.
نشریه جام همزمان شده بود با آمدن آیتالله مظاهری به اصفهان و جامعه اسلامی مهندسین هم فعالترین تشکل جناح راست آن موقع و جلودار بود؛ آیتالله حاج آقا حسین مظاهری به صورت ماهیانه به دعوت این تشکل، صبحهای جمعه از قم میآمدند و برای جلسات جامعه اسلامی مهندسین سخنرانی و بحثهای اخلاق در مدیریت را مطرح میکردند؛ این یک زمینهسازی شد تا علما یک نامهای به رهبر معظم انقلاب بنویسند تا رهبری به ایشان توصیه کنند به اصفهان بیایند و همین امر، زمینه مهاجرت آیتالله مظاهری از قم به اصفهان را فراهم کرد.در همین دوران بود که نشریه جام اصفهان راه افتاد.
فارس: یکی از حوادث مهم اصفهان و کشور به آیتالله طاهری بازمیگردد، از مشی سیاسی ایشان بگویید ؟
فولادگر: برای ورود به این بحث یک مقدمهای را لازم است بگویم؛ خیلی از طیفبندیهای سیاسی که بعدا در کل کشور شکل گرفت، از اصفهان شروع شد؛ در همان اول انقلاب وقتی که به تدریج حزب جمهوری اسلامی قوی شد و مقابل جریان نهضت آزادی و بنیصدر قرار گرفت که معروف به لیبرالها یا غربگراها بودند، ۲ خط سیاسی اصلی شکل گرفت؛ بعد از این که این ۲ خط شکل گرفت و در مقابل هم قرار گرفتند، چیزی به عنوان خط سوم هم در سال ۵۸ و ۵۹ ایجاد شد.
خط سوم از افرادی در اصفهان و قم تشکیل شد که عمدتا هم از اطرافیان آقای طاهری بودند مثل آقایان شیخ عبدالله نوری، شیخ عباسعلی روحانی، کرباسچی و . . .؛ این افراد شروع کردند به برگزاری جلسات متعدد و گفتند نه این طرف، نه آن طرف و خود ما یک خط سوم هستیم؛ بعد هم با دفتر امام از طریق مرحوم حاج احمد آقا و برخی از اعضای روحانیت مبارز تهران مثل کروبی و خوئینیها که با مسؤولان آن نظیر مرحوم آیتالله مهدوی کنی اختلاف داشتند ارتباط برقرار کردند.
همین جریان موجب شد بعدا بعضی از افراد مثل مرحوم فاضل هرندی و فرزند شهید بهشتی یک جریان شدند در حزب جمهوری اسلامی؛ یک بخشی دیگر از آنها هم در مجاهدین انقلاب انشعاب ایجاد کردند مثل بهزاد نبوی که در مقابل مرتضی نبوی و احمد توکلی قرار گرفتند؛ خود دولت هم ۲ جناحی شد که یک جناح میرحسین موسوی و برخی از وزرا و یک جناح دیگر هم آقایان ولایتی و ناطق نوری و حاج آقا پرورش و رفیقدوست و مرتضی نبوی و احمد توکلی و مرحوم عسگر اولادی بودند.
**خط سوم در دولت و حزب جمهوری اسلامی انشقاق ایجاد کرد
این افراد در حالی که خودشان را خط سوم نامیدند، به خاطر اختلافاتی که با آیتالله بهشتی و مقام معظم رهبری و جریان حزب جمهوری اسلامی داشتند، از ریاستجمهوری بنیصدر حمایت کردند و به تدریج در سال ۵۹ کسانی مثل شیخ علی تهرانی با صراحت در مقابل مقام معظم رهبری ایستاد و بعضی از آنها هم در حالت بینابینی قرار گرفتند، اما منشأ اصلی شکلگیری این جریان، همان خط سوم معروف بود.
بنابراین هم دولت ۲ جناحی شد، هم حزب جمهوری اسلامی و هم مجاهدین انقلاب و هم در روحانیت مبارز تهران که شد مجمع روحانیون مبارز و یک ریشه تمام اینها هم در اصفهان و آیتالله طاهری هم چهره معروف این جریان در اصفهان بود؛ این داستان همیشه در اصفهان تکرار میشد و در زمان انتخاباتها، ۲ لیست متفاوت شرکت میکردند.
وقتی این اتفاقات رخ داد، مجمع روحانیون در سال ۶۶ یک نامهای به امام نوشت و اجازه فعالیت خودشان را از امام کسب کردند؛ البته منظور امام این نبود که فعالیت آن روحانیت مبارزی که آقای مهدوی کنی رئیس آن بود، اشتباه است؛ بلکه شخصیتهای مثل آیتالله مهدوی کنی همیشه مورد تأیید امام بودند.
ولی امام میگفت شما هم در کنار بقیه فعالیت کنید؛ در اصل منظور امام این بود که اختلاف سلیقهها نباید به دعوا منجر شود، اما این اختلاف سلیقهها را به رسمیت میشناخت و نامه معروف آقای محمد علی انصاری به امام در اواخر سال ۶۶ نیز مؤید همین دیدگاه حضرت امام بود.
این امر سبب شد که اینها در مجلس سوم اکثریت را به دست بگیرند و فضای سیاسی کشور به آنها متمایل شد و حتی در ترکیب دولت دوم آقای موسوی هم اثرگذار بود؛ بعد از رحلت حضرت امام که مقام معظم رهبری تعیین شدند و انتخابات ریاستجمهوری شکل گرفت، سال بعد خود به خود طیف اصولگرا در مجلس چهارم در اصفهان و کل کشور رأی آوردند.
انتهای پیام/
https://tehran-24.ir/?p=118123