×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

جدیدترین ها

امروز : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 26 April , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
Me Too ایرانی با مهره‌های اصلی کاری ندارد/ جریانی که حتی فمینیسم را هم مصادره کرده است!

تهران۲۴ – عطیه همتی: جبنش me too  سال ۲۰۱۷ در اعتراض به آزار زنان با افشاگری علیه «هاروی واینستین» در هالیوود آغاز شد و توانست در کوتاه مدت جهانی شود و حتی این تهیه کننده را دادگاهی و بعد به ۲۳ سال زندان محکوم کند. Metoo  به مرور پای افراد مختلفی را نیز وسط کشید و موجب قطع همکاری آنها با کمپانی‌های فیلمسازی شد. بعد از آن در کشورهای مختلف برخی از زنان در صفحات اجتماعی خود تصمیم گرفتند درباره آزارهایی که دیده بودند افشاگری کنند تا فضا را برای آزارگران نا‌امن کنند و بقیه زنان نسبت به آنان آگاه شوند.

اتفاقی که در کشور ما نیز به تأسی از این جنبش رخ داد و چند زن سینماگر تصمیم گرفتند پیرامون آزارهای سینمای ایران جنبشی به همین نام تشکیل بدهند و نهایتا توانستند حدود ۸۰۰ امضا جمع کنند. اما هر روز این جنبش در ایران به خصوص در ایام جشنواره کن ۲۰۲۲ با حاشیه‌های مختلفی همراه شد. انتشار عکس یکی از متهمین توسط یکی از پیشتازان این جنبش باعث شد برخی از بازیگران زن نسبت به آن واکنش نشان دهند و امضای خود را پس بگیرند. حالا سوال اینجاست آیا از دید جامعه شناسانه این دست جنبش‌ها در نهایت به نفع زنان خواهد بود؟ با دکتر میثم مهدیار جامعه شناس در این باره گفتگو کردیم.

نظر شما درباره جنیش me too چیست؟ آیا این جنبش توانسته در راستای بهبود وضعیت زنان قدم بردارد و مفید باشد؟ ادامه این جنبش که چندوقتی‌ست به ایران هم رسیده کمک کننده وضعیت زنان است؟

مسئله اول این است که ما اگر بخواهیم راجع به جنبش me too در ایران صحبت کنیم، خوب است اول به فضای مطالبات زنان یا مطالبات فمینیستی توجه کنیم و ببینیم در ایران به نسبت تحولاتی که در این حوزه در جهان رخ داده، این مطالبات و این فضا چطور است.اگر بخواهم اشاره کنم، دو دسته کلی از دو رویکرد مهم در حوزه مطالبات زنان در دنیا وجود دارد که بر رویکردها و مطالبات فمینیستی تاثیرگذار بوده است. یکی که ما به عنوان «فمینیسم تشابه »می‌شناسیم که قدمت خیلی بیشتری در دنیا دارد و از همان قرن هجدهم و به خصوص نوزدهم شکل گرفته و گرایش‌های مختلفی دارد. رویکرد دوم نیز «فمینیسم تفاوت است» و شکل متأخری دارد. دو_سه دهه است که در غرب مطرح شده است.

تفاوت اصلی این دو رویکرد این است که فمینیست تشابه به دنبال دستیابی به آن موقعیت‌هایی است که مردان به آن دست پیدا کرده‌اند و زنان از آن بازداشته شده‌اند. مثلاً اگر مردان در محیط کار، در محیط اجتماعی یا در محیط خانواده جایگاه ویژه‌ای پیدا کردند، این تفکر به دنبال این است که زنان هم به آن جایگاه دست پیدا کنند. تصورشان این است که با رسیدن به آن جایگاه می‌توانند یک توازن قدرتی برقرار کنند. این نوع فمینیسم که گرایش‌های مختلفی از جمله لیبرال، چپ و… دارد و در موج‌های مختلف فمینیسم، به خصوص موج‌های اول و دوم پرطرفدار بوده است، چند محور یا پیشفرض دارد. یکی اینکه اساساً مرد و ویژگی‌های مردانه را معیار قرار می‌دهد و به دنبال نزدیک کردن زنان به آن ویژگی‌های مردانه است. یعنی یک تشابه و تساوی از لحاظ قابلیت‌ها بین زن و مرد می‌بیند و برای همین حقوق را هم کاملاً مساوی می‌بیند و تصورش این است که اگر به آن جایگاه و موقعیت مردانه دست پیدا کند، می‌تواند تعادل را برقرار کند. برای همین یک حالت رقابتی بین زن و مرد متصور است. یعنی یک رقابتی بین زن و مرد می‌بیند. یعنی زن در این رویکرد خودش را رقیب مرد می‌داند و برای همین نوعی حس رقابت دارد که این حس به نوعی تخاصم و تضاد تبدیل می‌شود و در عرصه‌های اجتماعی نمود پیدا می‌کند. چرا که باور دارد مردان به‌طور کلی زنان را استثمار و سرکوب کرده‌اند و حق زنان را پایمال کرده‌اند؛ بنابراین زنان باید حقشان را پس بگیرند و برای این حق باید مبارزه و رقابت کنند.

رویکرد «فمنیسم تفاوت» به چه شکل است؟

رویکردی است که برخلاف فمینیسم تشابه اعتقاد دارد که زنان ویژگی‌های خاص خودشان را دارند و از لحاظ فیزیولوژیکی، احساسات و قابلیت‌های وجودی با مردان متفاوت هستند و باید زمینه را برای این تفاوت مهیا کرد. این‌ها معتقدند در جامعه فعلی بیشتر جهان، روندها، تکنولوژی‌ها و صنایع، ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بیشتر بر قابلیت‌های مردانه چیده شده است و فضای عمومی از همین جهت تناسبی بیشتری با روحیات و فیزیولوژی بدنی مردانه دارد. مثل ساعات کار، مشاغل و آپشن‌هایی که برای مشاغل وجود دارد، یا ساختارهای اجتماعی مثل ساختارهای شهری از ساختمان‌سازی گرفته تا خیابان‌ها، خودروها و حمل و نقل عمومی، پارک‌ها و…، همه این‌ها مبتنی بر ویژگی‌ها و فیزیولوژی مردانه هستند. مثلاً چون مردها از لحاظ بدنی مستحکم‌تر و مقاوم‌تر هستند یا توانایی فیزیکی‌شان بیشتر است، در پیاده‌روها کمتر برای نشستن عابران پیاده برنامه‌ریزی شده است. یا مثلاً در حمل و نقل عمومی برای زنانی که فرزندان خردسال دارند، برای تعویض پوشک یا شیردهی به آن‌ها، فضایی فراهم نشده است و محیط و ساختارهای اجتماعی بیشتر مردانه طراحی شده است.

نگاه این دسته به مردان در واقع نگاه رقابتی نیست، نگاه تقابل و تخاصم نیست؛ بلکه یک نگاه تکاملی است. یعنی زن و مرد را مکمل یکدیگر می‌دانند و اساساً این دو جنس را قیاس‌ناپذیر می‌دانند. قیاس‌ناپذیر به این معنا که هرکدام ویژگی‌های خاص خودشان را دارند که نمی‌شود آن‌ها را با هم مقایسه کرد و در چنین چیزی با این تفاوت‌های شاخص روحی و جسمی، رقابت اصلاً بی‌معنا است.

پس این دو رویکرد باید باهم درگیری‌های زیادی داشته باشند و ضد هم فعالیت کرده باشند.

بله به خصوص در محیط‌های کار. چون فمینیسم تفاوت، روحیات و فیزیولوژی متفاوت زنانه را به رسمیت می‌شناسد و سعی می‌کند برای ساخت جهانی که برای این روحیات و فیزیولوژی متناسب‌تر باشد، تلاش کند. برای مثال سر قضیه مرخصی عادت ماهانه، یک تفاوتی بین فمینست‌های تشابه و تفاوت وجود دارد. علیرغم اینکه عادت ماهانه یک قضیه همیشگی بوده و جزیی از ساختار بدنی زنان است، منتها معمولاً فمینیست‌های تشابه‌گرا خیلی تلاش نمی‌کردند که آن را در محیط کاری برجسته کنند و برای اینکه در محیط کاری این ویژگی زنانه مدنظر قرار گیرد، برایش برنامه‌ریزی شود و فضاها و ساختارها برای این کار متناسب‌سازی شود، مطالبه‌ای نداشتند. چون دنبال این بودند که بگویند زنان و مردان با هم هیچ تفاوتی ندارند و مشابه هستند، اساساً نیاز زنان به کار کمتر و به یک شرایط خاص و ویژه در آن دوران را انکار می‌کردند. حتی اگر کسی مطالبه می‌کرده، او را طرد می‌کردند! چرا که می‌گفتند طرح این موضوع و مطالبه و تصویب قوانینی در این حوزه موجب می‌شود که کارفرماها تمایل کمتری به به‌کارگیری خانم‌ها داشته باشند و این به ضرر زنان می‌شود. یعنی معتقد بودند که اگر در این حوزه مطالبه کنند، زنان در نهایت متضرر می‌شوند.

درصورتی که فمینیست‌های تفاوت‌گرا این ویژگی‌های خاص زنان و روحیات خاص و فیزیولوژی خاص آن‌ها را به رسمیت می‌شناختند و برای متناسب‌سازی ساختارها و فضاها تلاش می‌کردند. این اتفاقاتی که در این چند دهه افتاده، مثلاً متناسب‌سازی سینماها، وسایل حمل و نقل عمومی و… با ویژگی‌های خاص زنانه، دستاوردهای مطالباتی است که فمینسیت‌های تفاوت‌گرا دنبال کردند.

در فمینیسم تشابه چند دسته داریم که عمده‌ترین آن‌ها فمینیست‌های رادیکال، لیبرال و مارکسیست هستند که بیشتر در موج اول و دوم فمینیسم این‌ها ظهور و بروز داشتند. اما فمینیسم تفاوت که متأخر هستند، بیشتر بر جنبه‌های مادرانگی زنان و خانواده تأکید کرده‌اند. برای همین فمینیسم مادرانه، فمیمیسم اجتماعی، فمینیسم اخلاق و مراقبت و… در واقع از گرایش‌های فمینسم تفاوت هستند.

در ایران اوضاع گرایشات فمنیستی چگونه است و به کدام نوع نزدیک است؟

خب علی‌رغم اینکه چند دهه از سر بر آوردن فمینیسم تفاوت می‌گذرد، منتهی در ایران هنوز نسبت به آن مقاومت می‌شود. در ایران جریان‌های فکری در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی معمولاً ترجمه‌گرا هستند و با یک تأخیر ۱۰_۲۰ ساله وارد می‌شوند. البته الان که رسانه‌های اجتماعی و اینترنت وجود دارد با یک تأخیر شاید یکی دو ساله تحولات فکری جریان اصلی و حتی فرعی در فضای روشنفکری و علوم انسانی غربی، اینجا ترجمه می‌شود و طرفدارانی پیدا می‌کند. اما با این همه می‌بینیم که فمینیسم تفاوت علیرغم اینکه چند دهه گذشته، هنوز در ایران به شکل جدی مورد توجه فمینیست‌های ایرانی و کسانی که خود را داعیه‌دار مطالبات زنان می‌دانند، قرار نگرفته است. مثلاً غرب ده‌ها و صدها مقاله و کتاب در این حوزه فکری و نظری تولید کرده، اما در کشور ما چند کتاب و مقاله محدود که شاید جمعشان به انگشت‌های دو دست نرسد، تألیف و ترجمه شده است. حالا می‌خواهم از اینجا به جنبش me too پل بزنم و جایگاه جنبش me too در ایران را در این تقابل و چارچوب فکری نشان بدهم.

جنبش me too در ایران که به عنوان یکی از ظهور و بروزهای همین جریان مطالبات زنان مطرح می‌شود را نمی‌توان بدون نسبت و بی‌ارتباط با آن تحولاتی که در حوزه‌های فکری و نظری در ایران در زمینه مطالبات زنان و فمینیسم رخ می‌دهد، در نظر گرفت. همان‌طور که عرض کردم یک مقاومت عجیبی در ایران در جهت طرح رویکردها و جریان‌های فمینیسم تفاوت مثل فمینیسم مادرانه، فمینیسم اجتماعی، فمینیسم پسااستعماری، فمینیسم اخلاق و مراقبت و… وجود دارد و اجازه نمی‌دهد موضوع باز شود.

حالا اگر بخواهیم به بحث اصلی برگردیم جنبش me too در ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟

درباره جنبش me too می‌توان چند پرسش را با توجه به بحث‌هایی که عرض کردم، طرح کرد. یک پرسش این است که آیا اساساً این یک جنبش است؟ جنبش یک فراگیری و یک عمومیتی دارد و در توجه به سوژه‌هایش استثنا قائل نمی‌شود. می‌بینیم که در این مورد ما چنین فراگیری را نداریم و کاملاً گزینشی و محفلی با سوژه‌های جنبش me too برخورد می‌شود. همیشه گفته می‌شده که بیشترین آزار و اذیت نسبت به زنان هنرمند، بازیگران و دست‌اندرکاران سینما و تئاتر از سمت تهیه‌کنندگان است. آنچه که در جنبش me too در ایران دیده می‌شود این است که نوک حمله افشاگران به سمت کسانی است که خیلی قدرت اقتصادی و اجرایی یا تصمیم‌گیری در فضای سینما و هنرهای نمایشی و تجسمی ما ندارند. نوک پیکان انتقادات و افشاگری‌ها به سمت بازیگران یا کسانی است که در سینمای ایران خیلی تاثیرگذار اصلی نیستند. در ایران نهایتاً بازیگران محل چالش و پرسش قرار گرفته‌اند و این نشان می‌دهد جنبش me too یک گزینشی دارد که حاضر نیست آن مهره‌های اصلی یا آزارگران اصلی به سوژه‌های اصلی را افشا کند؛ برای اینکه از به خطر افتادن موقعیت و امنیت شغلی‌اش می‌ترسد. لذا بیشتر سمت و سوی این جنبش به سمت بازیگران بی‌خطر یا کم‌خطر است تا کارگردانان و تهیه‌کنندگان که قدرت اصلی سینما در دست آن‌هاست.

دوم اینکه کاملاً محفلی هم هست. مخصوصاً در این ماجرای اخیری که دو بازیگر خانم علیه یکی دو بازیگر شناخته شده مطرح کردند. کسانی که خودشان را سردمدار جنبش me too می‌دانستند، این افشاگری‌ها را بازتاب ندادند و حتی تلاش نکردند از کسانی که به آزار جنسی متهم بودند، فاصله بگیرند. اینجا محفلی بودن این جنبش مشخص می‌شود. گویا فقط درباره کسانی که خارج از باند و محفل خاصی هستند، افشاگری می‌شود و اگر کسی داخل باند یا محفل دوستان باشد یا این افشاگری‌ها تأثیری بر فیلم‌های ساخته شده یا فعالیت‌های هنری رفقای ایدئولوژیک داشته باشد، دچار معضل و بحران می‌شوند. لذا به صورت گزینشی با افشاگری‌ها برخورد می‌کنند. از این موارد مهم‌تر در واقع اصل جنبش me too است. فارغ از داخلی یا خارجی بودنش، اصل این جنبش و روشش، به روش کدام یک از این گرایش‌های فکری که عرض کردم، نزدیک‌تر است و تحت تأثیر کدام یک از این گرایش‌ها و پارادایم‌ها است؟به نظر می‌رسد بیشتر شبیه یک تسویه حساب باشد.

نظر شما درباره این شیوه افشاگرانه چیست؟

روش این جنبش برای این مسئله، روش افشاگری است. حتی می‌توان اسمش را افشاگری پرده‌درانه گذاشت. یعنی حتی آن موقعیتی که آن ماجرا رخ داده و کیفیتش خیلی فاش‌گویانه از سمت زنانی که مدعی هستند آزار دیده‌اند، افشا می‌شود. خود این نوع روایت‌ها به نظرم با چارچوب‌ها و با روحیات زنانه که با نوعی رازوارگی و پوشیدگی همراه بوده و جزء ویژگی‌های زنانه محسوب می‌شود، در تناقض و تعارض است.

این نوع فاش‌گویی و دریده‌گویی یک نسبتی با چیزی که ما اسمش را فمینیسم تشابه گذاشته‌ایم، دارد. چون فمینیست‌های تشابه معتقد هستند آنچه که رازوارگی و پوشیدگی زنان و نوعی از حجب و حیای زنان نامیده می‌شود، ساخت مردان برای سلطه و سرکوب بر زنان است و برای تقابل با این سلطه باید این رازوارگی، حجب و حیا و پوشش را کنار بزنیم و هیچ تفاوتی بین زنان و مردان از این جهت نباید وجود داشته باشد. درواقع این جنبش توسط فمینیست‌های تشابه به نوعی از لحاظ نظری و ایدئولوژیک حمایت می‌شود که واقعیت در نهایت به نفع زنان نخواهد بود.

انتهای پیام/

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.