به گزارش تهران۲۴ از کرمان؛ آمنه شهریارپناه: آنها حرف میزنند، ما میفهمیم
ما مینویسیم، آنها میخوانند
آنها شعر میگویند، ما درک میکنیم
ما میگوییم، آنها میشنوند.
خاصیت همزبانی همین است، از نای جان بر میآید و به روح و جان مینشیند
دخترکان افغان را میگویم، همانها که سالها وقتی دردی داشتند، آهش از وجود ما بر میخواست.
در روزهای فغان و درد سالها قلب ما از رنج آنها در تلاطم بود…
وقتی با صدای انفجار از ترس میپریدند، سینه ما سنگین و نفسهایمان تنگ میشد.
وقتی در کشورشان هر روز جنگ بود و خون می دادند، هر روز هم جانهای ما برایشان میرفت.
وقتی دشمن مدرسه و دانشگاههای آنها را حمام خون میکرد و جان عزیزانشان را میگرفت، ما زودتر داغدار میشدیم و خون گریه میکردیم …
وقتی عروسی آنها به عزا تبدیل میشد، ما سیاهپوش و گوشهگیر می شدیم.
وقتی سرپناهشان را از دست میدادند، گلوی ما برایشان میسوخت.
وقتی ناامن میشدند و دستان حرامی دشمن سمتشان میرفت، فراتر از همه داد و فریاد ما بلند بود.
وقتی تبعید اجباری را به جان میخریدند، آغوش ما برایشان باز بود.
هنگامی که زخمی بر سینه داشتند، شانههای ما تکیهگاه امنشان بود.
اصل قصه این بود که در کنار هم بودیم، در پناه هم بودیم … برای هم بودیم، آنها از ما بودند و ما از آنها …
آنها از دشمن و بدرفتاری، از جنگ و خشونت، از ناامنی و آوارگی میگفتند و ما در آمیزهای از اندوه، میفهمیدیم و اشک میریختیم.
در مواقعی احساساتی میشدیم اما در مواقعی هم افتخار میکردیم.
ایستادگی و مقاومتشان را تحسین میکردیم، قصههای دلاوری فرزندانشان سر ما را به طاق آسمان میرساند.
حالا اما آنها در روزهای پر از چالش برایمان سنگ تمام گذاشتهاند، از روی آوارههای کشورشان برای ما نامه نوشتهاند و آن را با ریتم خواندند تا آویزه گوشمان شود.
آوارههایی که بعد از ۲۰ سال جنگ و خرابی از طرف کشوری روی هم انباشته شده که روزی به اسم آزادی آنجا را اشغال کرده بود.
آری دختران افغانستان با سرودشان، رنج ۲۰ سالهای که کشیدهاند را برای ما بازگو کردند، آنها رمزگشایی کردند شعارهای زیبایی که واژه واژه شان همدلی است.
آهای دختران همسایه … نامه پر از مهرتان را دریافت کردیم و قدردانیم …
باز هم برایمان بخوانید، که زیبا و گیرا خواندید.
پایان پیام/
https://tehran-24.ir/?p=123289