×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

جدیدترین ها

امروز : جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 3 May , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
ناگفته‌های قیام کنندگان ۲۹ بهمن تبریز/ از هلی‌برن نیروهای ویژه با هواپیما تا شکست توطئه‌های رژیم پهلوی برای لوث کردن قیام

به گزارش تهران۲۴ از تبریز، قیام ۲۹ بهمن تبریز امید مبارزان انقلابی را برای سرنگونی رژیم پهلوی احیا کرد و این حرکت جرأت اقدامات انقلابی دیگر را به شهرها و استان‌های مختلف داد.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالحمید بنابى از روحانیت مبارز تبریز و از همراهان آیت‌الله قاضی طباطبایی که خود شاهد قیام ۲۹ بهمن بود، می‌گوید: انگیزه مردم تبریز از قیام، همان تبعیت از انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى بود. البته این قیام یک انگیزه ظاهرى هم داشت که همان برگزارى مجلس چهلم براى همدردى با خانواده‌هاى شهداى قم بود. محرک اصلى مردم براى برگزارى مجلس مزبور، مؤمنین و علماى منطقه بودند و حاصل کار هم بى‌نظیر بود. وسعت قیام و میزان خودجوش بودن آن در شمار موارد گفتنى قیام تبریز است.

دستگاه حاکمه با توجه به انحرافاتى که داشت، به خشم و بیزارى مردم از شاه و دربار دامن مى‌زد. مردم با عنایت به روح مذهبى و اخلاقى که در آنان حاکم بود، نسبت به اعمال خلاف رژیم بى‌تفاوت نبودند؛ ضمن اینکه جراحت‌هاى به جا مانده از واقعه ۱۵ خرداد ۴۲ هم زمینه بروز قیام مجدد را در مردم فراهم کرده بود.

اکثر علما و بزرگان تبریز از روحیه مبارزه با ظلم و جور برخوردار بودند و همین باعث شد که اعلامیه‌اى تنظیم شود که در آن، از مردم تبریز خواسته شده بود براى بزرگداشت چهلمین روز شهداى واقعه نوزده دى قم در مسجد واقع در سر بازار تبریز اجتماع کنند. این اعلامیه به صورت دست‌نویسى شده، شبانه به امضاى جمعى از علماى تبریز رسید. رایزنی‌ها به گمانم، بیشتر از سوى اخوان موسوى‌تبریزى صورت مى‌گرفت و علمایى هم که امضا مى‌کردند، اکثراً افرادى بودند که از عواقب این کار بیمناک نبودند؛ از جمله شهید قاضى طباطبایى، مرحوم آقاى غروى و آقاى اشراقى. پیش‌بینى اولیه هم این بود که رژیم با برگزارى این مراسم مخالفت خواهد کرد. چون قبلا هم نظیر این مراسم با مخالفت مأمورین مواجه شده بود. با این حال، دست اندرکاران مراسم به حکم وظیفه وارد عمل شدند و چندان به نتیجه فکر نمى‌کردند. اعلامیه مزبور منتشر شد و خود مردم هم بطور شفاهى یکدیگر را خبر کردند. بازار به تعطیلى کشیده شد و موعد برگزارى مراسم فرا رسید.

در آن ایام بنده در مسجد توحید، واقع در خیابان نادرى برنامه سخنرانى داشتم. یک بار در سخنرانى به اصطلاح آن زمان «داغ» که علیه رژیم انجام دادم، به حمله رژیم به یکى از مدارس تبریز، شدیداً اعتراض کردم. منتها در مبارزاتى که با دستگاه داشتم، جانب احتیاط را رعایت مى‌کردم و مراقب نکات امنیتى و اختفا بودم. در اصل، بنده از سال ۴۲ تا ۵۶ مراقب اوضاع سیاسى و پیگیر حرکت انقلاب بودم؛ از این‌رو براى اینکه بتوانم به مبارزاتم ادامه دهم، تلاش مى‌کردم به دام مأموران ساواک نیفتم و وقتم در زندان گرفته نشود. مردم هم ما را سخنگوى خودشان مى‌دانستند و نگران دستگیرى ما بودند.

در مسجد قزللی تبریز چه گذشت؟

روز ۲۹ بهمن ماه که قرار بود در مسجد قزللی اجتماع کنیم و براى شهداى ۱۹ دى قم به سوگ بنشینیم، بنده هم همراه و همگام مردم به مقابل در مسجد رسیدم؛ ولى به ناگاه مشاهده کردم که رئیس کلانترى ۶ تبریز به نام سرهنگ حق‌شناس که بعداً هم در آتش قهر انقلابى مردم سوخت و کارش به اعدام کشید، در آنجا ایستاده است و از ورود مردم به مسجد جلوگیرى مى‌کند. حتى کلمات توهین‌آمیزى از دهان او خارج مى‌شد؛ از جمله تعبیرش این بود که براى چه مى‌خواهید وارد این اصطبل شوید؟ ظاهراً او خیال مى‌کرد، مردم مثل همیشه با یک توپ و تشر صحنه را خالى مى‌کنند و متفرق مى‌شوند؛ اما این اتفاق نیفتاد و مردم خشمگین به او حمله کردند. او هم بى‌درنگ با شلیک گلوله‌اى، یکى از جوانان غیور تبریز را به خاک و خون کشید.

مردم وقتى این صحنه را دیدند، بیشتر جرى شدند و درگیرى شروع شد. کنترل احساسات جمعیت کارى مشکل، بلکه محال بود. مردم به یک ماشین بنز که متعلق به پلیس بود و در آن حوالى در حال تردد بود، حمله کردند و آن را واژگون نموده و به آتش کشیدند. بعد شروع کردند به حمله به بانک‌ها. من هم در آن شرایط درون ماشین بودم و در سطح شهر که به یک شهر جنگ‌زده شبیه بود، گشت مى‌زدم. به نظر مى‌رسید که انقلابیون در یک دسته و گروه خاصى منحصر نیستند و در هر کوچه و خیابان که پا مى‌گذاشتى، دسته‌هایى از مردم را مى‌دیدى که از خانه خارج شده‌اند و بخشى از کار مبارزه را به عهده گرفتند. هجوم بى‌امان مردم براى من، تداعى‌کننده پرنده‌هاى «ابابیل» بود که در قرآن بدان اشاره شده است. شعار «یا حسین» و «لا اله الا الله»، عرق مذهبى و شیعى مردم را نشان مى‌داد. مردم با آتش زدن میخانه‌ها، قمارخانه‌ها، سینماها و بانک‌ها و هر آنچه که به نوعى به رژیم منحوس پهلوى ربط داشت، نظر خود را راجع به دستگاه سلطنتى ابراز مى‌کردند.

هرگونه توهم در اینکه حرکت مردم مهاجم، از یک منطقه بخصوص در تبریز همچون «قره آغاج» (نادرى) یا چهارراه شهناز (شریعتى کنونى) سرچشمه مى‌گیرند، باطل بود. همه جاى تبریز در آن روز سرچشمه بود. بعضى از گروه‌هاى گمراه و منحرف‌کننده در مقطعى از انقلاب و بعد از ورود کنفدراسیون‌هاى خارجى، مى‌خواستند از حرکت مردم سوءاستفاده کنند و آن را به خودشان نسبت بدهند؛ ولى امام هوشیارانه وارد عمل شدند و به این افراد تشر زدند و آنان را عملا از صحنه خارج کردند.

در اوج قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن ماه، برخى از افراد از ترس جان، جرأت خروج از منزل را نداشتند. مغازه‌هایى نانوایى و قصابى به تعطیلى کشیده شده بود و مردم براى تهیه ارزاق عمومى، مشکل داشتند. من در آن ساعات به زحمت مقدارى نان تهیه کردم و به مدرسه بردم. از هر نقطه شهر، دود سیاه‌رنگى به آسمان برمى‌خاست و من در آن حال، نگران بودم که نکند برخى از اشخاص مغرض و خرابکار از فرصت استفاده کنند و بازار را به آتش بکشند. من به چند جا رفتم و این خطر را گوشزد کردم.

هلی‌برن نیروهای ویژه از تهران با هواپیمای سى.۱۳۰

پلیس محلى از عهده سرکوب مردم و متوقف کردن آنان برنمى‌آمد. در نهایت دست به دامن تهران شدند و از آنجا نیرو خواستند. بى‌درنگ سه فروند هواپیماى سى.۱۳۰ وارد تبریز شدند و نیروهاى ویژه‌اى را در فرودگاه تخلیه کردند. رژیم به دلیل عدم اعتماد به سربازان، از آوردن آن‌ها به تبریز براى سرکوب قیام، خوددارى کرد. من در همان حال که مسیر خیابانى را براى رفتن به منزل طى مى‌کردم، با یکى از این افراد که از طرف مقابل مى‌آمد، مواجه شدم. انیفورم نظامى نداشت؛ ولى مسلح به کلت کمرى بود.

تا هنگام اذان مغرب، صداى گلوله به گوش مى‌رسید. درگیرى تا پاسى از شب ادامه یافت و سرانجام با کشته و مجروح شدن تنى چند و بازداشت عده‌اى دیگر، خاتمه یافت. فرداى آن روز، بنده به اتفاق شهید قاضى طباطبایى به مسجد بازار رفتیم تا در آنجا و در اجتماع مردم، حقایق را به آن‌ها بگوییم و تصمیمات لازم را بگیریم. ضمن اینکه مى‌دانستیم که باید به گونه‌اى برخورد کنیم که دستگیر شدن را در پى نداشته باشد.

کارشکنى ساده‌لوح‌ها

علما و روحانیون نوعاً برخورد صحیح و معقول با قیام مردم داشتند؛ به جز چند تن انگشت‌شمار که ساده‌لوحانه به کارشکنى مى‌پرداختند؛ از جمله فرداى قیام، وقتى به اتفاق شهید قاضى طباطبایى به مسجد رفته بودیم و عده زیادى از مردم براى کسب تکلیف در آنجا اجتماع کرده بودند، به ناگاه یکى از آن حضرات در مسجد ظاهر شد. من بى‌درنگ به مرحوم قاضى گفتم: این شخص را مراقبت کنید که براى مردم حرف نزند؛ چون کار را خراب خواهد کرد. مرحوم قاضى در بدو امر باور نکرد. بعد از چند دقیقه فرد مزبور گفت، دیدید چه کار کردیم؟ بچه‌هاى ما دیوانه شدند و دنیا را به آتش کشیدند. چرا باید چنین شود؟

آقاى قاضى گفت: اى واى! این حرف‌ها را نزن! البته ما هم قبول داریم که تخریب و شکستن، ذاتاً پسندیده نیست. منتها به عنوان مقدمه انقلاب، چاره‌اى جز آن نیست.

آمار مجروحین و شهداى حادثه

در آن روز بین خود مردم شایع شد که ۳۰۰ نفر در این حادثه شهید شده و به همین تعداد هم دستگیر شده‌اند. بعدها شهید قاضى به اتفاق بنده و تنى چند از افراد، گروهى را براى به دست آوردن آمار دقیق تشکیل دادیم و در عمل مشاهده کردیم که رقم مذکور در مورد شهدا، اغراق‌آمیز بوده است؛ اما در خصوص مجروحین، رقم یاد شده چندان دور از واقعیت نیست.

از سوى دولت مرکزى هم چند هیأت براى رسیدگى به اوضاع به تبریز آمد که ارتشبد شفقت هم در میان آنان بود. ما هم در جلسات آنان که در اتاق بازرگانى تشکیل مى‌شد، شرکت مى‌جستیم و من در آنجا مشاهده کردم که به همراه ارتشبد شفقت، چند نفر سپهبد هم آمده‌اند و ظاهراً در دستور کارشان این بود که با رأفت و مهربانى برخورد کنند. در جلسه مزبور تنى چند از علما و تجار هم حضور داشتند و در مجموع قصدشان بر این بود که قضیه تبریز را به نحوى سر هم‌ بندى کنند و آن را مختومه اعلام نمایند. لذا عنوان شد که آشوبگران تبریز مشتى جوان بودند که نباید آن‌ها را به خاطر جهل‌شان سرزنش کرد! علما با این نوع نگرش به قضیه موافق نبودند و در نهایت باعث شد که جلسه مزبور به یک جمع‌بندى نهایى نرسد و به جاى واقعه تبریز، جلسه یاد شده مختومه اعلام شود.

چندى بعد مجدداً جلسه‌اى این بار با حضور جمشید آموزگار ـ نخست وزیرـ در تبریز ترتیب یافت. به خاطر دارم که از تمام بخش‌ها و مناطق استان آذربایجان، افرادى را براى شرکت در این جلسه آوردند و قصد داشتند به نوعى گذشته را جبران کنند و وانمود کنند که آذربایجان از شاه عذرخواهى مى‌کند! در آنجا هم جوانان غیور تبریز که نماینده واقعى آذربایجانی‌ها بودند، قصد داشتند مراسم را به هم بزنند. من جریان مستقیم مراسم را از طریق رادیو دنبال مى‌کردم. مطلع شدم که جوان‌هاى مبارز قصد داشتند با هل دادن جمعیت، تریبون را بیندازند؛ ولى کارمندهاى ادارات و برخى عوامل وابسته، اوضاع را تحت کنترل داشتند و اساساً جمشید آموزگار از حضور مستقیم در میان مردم پرهیز کرده بود و به اکثر نقاط با ماشین سر زده بود. با وجوداین جلسه، نتیجه دلخواه آنان را نداشت.

در مجلس فرمایشى چه گذشت؟

مدتى بعد از واقعه تبریز، وقت مجلس فرمایشى به خاطر آن گرفته شد. نمایندگان هیاهو و جنجال مى‌کردند و تحلیل‌هاى عجیب و غریب ارائه مى‌دادند. بعضی‌ها مدعى بودند که غائله تبریز از سوى برخى از عوامل برون‌مرزى هدایت شده است و آشوبگران، مشتى اجنبى و کمونیست بوده‌اند که به داخل شهر نفوذ کرده‌اند و آبروى تبریزی‌ها را با کارهایشان برده‌اند. فردى که این تحلیل خنده‌آور را ارائه مى‌کرد، سرگرد میرزالو بود. احمد بنى‌احمد، نماینده تبریز در مجلس در آن شرایط خودش را به انقلابى بودن زده بود.

گذر زمان تحلیل‌هاى غلط و دور از واقع را رسوا کرد. به مرور مشخص شد که فریادهاى انقلابى از مساجد، مأذنه‌ها، منبرها و هیئت حسینى سرچشمه مى‌گیرد و یک مقوله کاملا درون مرزى است.

رژیم مستبد پهلوى دست به توطئه‌هاى بسیارى زد که قیام تبریز را لوث کند؛ از جمله ارتشبد شفقت را به عنوان استاندار آذربایجان تعیین کرد تا بدین وسیله، زمینه آشتى کردن مردم با شاه فراهم شود. یک بار هم توطئه کردند تا شهید قاضى را به عنوان سفر به عمره از شهر اخراج کنند که ما این نقشه را نقش بر آب کردیم. در مجموع ما موى دماغ رژیم بودیم و هر جا دست به طرح خائنانه‌اى مى‌زد، ما درصدد خنثى کردن بر مى‌آمدیم. از این طرف هم خودمان را وقف خودی‌ها کرده بودیم و تا آنجا که در توان‌مان بود به یارى خانواده‌هاى شهدا و مجروحین مى‌شتافتیم. اسامى خانواده‌ها مزبور یادداشت شده بود که گاهى اوقات به عنوان احوالپرسى، به آن‌ها سرکشى مى‌کردیم.

تعطیلى بازار و تجارت‌خانه‌ها

بعد از وقوع قیام تبریز تا اوائل سال ۵۷، بازار تبریز دچار تعطیلى و بعضاً نیمه‌تعطیل بود. البته بعد از ۲۹ بهمن ۵۶، علماى منطقه با صدور اطلاعیه‌هایى از مردم خواستند که کسب و کار و خود را از سر بگیرند تا مرکز استان دچار رکود اقتصادى نگردد. مردم هم این دعوت را اجابت کردند و بازار و تجارتخانه‌ها بازگشایى شد؛ ولى مجدداً و به اندک بهانه‌اى، مغازه‌ها تعطیل مى‌شد و بازاریان اعتصاب مى‌کردند.

ارزیابى کلى من این است که واقعه تبریز، تأثیر بسزایى در روند تکاملى انقلاب اسلامى داشت و سنت حسنه‌اى را پایه‌گذارى کرد و باعث شد تا شهرستان‌هاى دیگر هم به جنبش درآیند و چهلم شهدا را به هم متصل کنند. تا قبل از واقعه تبریز، شعار «مرگ بر شاه» به صورت علنى سر داده نمى‌شد؛ اما تبریزیان خط قرمزها را شکستند. مردم سایر مناطق همچون یزد و جهرم نیز به این خودباورى رسیدند که اگر از جاى برخیزند، غیرقابل کنترل مى‌شوند و مى‌توانند بر پاسبان و نیروى مسلح چیره شوند.

پایان پیام/

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.