سردار علی فضلی درباره روز سوم خرداد سال 61 میگوید: از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدیم. دقایقی نگذشت که مهدی شرعپسند خبر داد که به لطف الهی بعد از ۱۹ ماه پرچم جمهوری اسلامی را بر فراز مسجد جامع خرمشهر به اهتزار درآوردیم.
محسن رضایی گفت: دشمن اول احتمال میداد ما به سمت شمال برویم و لشکرهای ۵ و ۶ را محاصره کنیم. دوم، احتمال میداد مستقیم به سمت بصره برویم. احتمال سوم هم این بود: مستقیم برای آزاد کردن خرمشهر برویم.
رحیم صفوی درباره وقایع منتهی به فتح خرمشهر میگوید: شما باورتان میشود که پس از اختلال مخابراتی تانکهای عراقی، توانستیم به پشت خاکریز برسیم و نیروی کمکی بفرستیم، یا ظهر که شد، غذای گرم و نوشابه خنک به نیروهای خط مقدم برسانیم؟
خرداد 61 هنگامی که گردانی موسوم به «گردان شهادت» میخواست خط دشمن را در عملیات بیتالمقدس بشکند، مهماتش تمام شد، اما خط دشمن نشکست. تا اینکه علی فضلی و فرمانده آن گردان در بیابان با خدای خود خلوت کردند.