×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

جدیدترین ها

امروز : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Thursday, 25 April , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
شگردهای رسانه‌ای در علوم شناختی| رسانه‌‌ها چگونه نسل سازی می‌کنند؟

به گزارش تهران۲۴،برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با هدف معرفی و آگاهی بخشی  علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگ‌های شناختی هم در قالب‌های صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت‌وگو رفته است. این میزگرد که با همکاری خبرگزاری فارس و رادیو گفت و گو به روی آنتن می‌رود، با استفاده از تکنیک‌های علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیک‌ها و شگردهای رسانه‌ای در حوزه شناختی می‌پردازد.

در قسمت دهم از فصل چهارم برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه»، معصومه نصیری به عنوان کارشناس مجری به گفت و گو با علیرضا داودی (کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی) عبدالکریم خیامی،( دکترای ارتباطات و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) به بحث درباره علوم شناختی و تجهیز آفندی نسلی پرداختند.

تاثیر رسانه بر حوزه تغییرات نسلی چیست؟ رسانه با چه نوع سیاستگذاری و چه هدفی منجر به این تغییر نسلی می‌شود؟

خیامی: سنجش و کشف فرآیند های تاثیر به دلیل وجود نظریه های متنوع و متعدد کار دشواری است زیرا ما با طیفی از نظریه ها مواجه هستیم که از یک طرف در ایستگاه رسانه مستقر می شود و تلاش می کند از زاویه نگاه صاحبان، مالکان، کارگزاران و تولیدکنندگان محتوای رسانه ای به این پرسش پاسخ دهند که رسانه ها چگونه تاثیر می گذارند؟ از طرف دیگر در ایستگاه مخاطبان، کاربران و گیرندگان می ایستد و از نگاه آن ها تلاش می کند به این سوال چاسخ دهد که انسان ها، کاربران یا مصرف کنندگان رسانه چگونه تاثیر می پذیرند؟

البته هیچکدام از نظریه ها یا اگثر آن ها در مقام سنجش و اندازه گیری نیستند اما آنچه که مسلم است اصل تاثیرگذاری و فراز و فرود تاثیرگذاری است و اینکه ما با یک منبع بسیار جدید معناساز در کنار سایر منابع از جمله بزرگان، قصه ها، اسطوره ها و … روبرو هستیم که جایگاه وسیع تری پیدا کرده ست و مدام در حال تولید، توزیع معنا و هنجار و ارزش است. در حقیقت ما در یک جهان رسانه‌ای شده به سر می‌بریم که با فرآیند های متفاوتی حوزه تاثیر را پیگیری می کند.

رسانه ها در اصل می توانند یک محیط نامرئی برای فرد بسازند. یعنی افراد خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، در یک محیطی که از جنس تصویر، صدا، نوشته و محتوای رسانه است و به طور کامل فیزیی نبوده و به طور عمده نامرئی است به سر می برند که یا این محیط، یا آجرها، یا در و چنجره آن را خودشان ساخته اند یا برایشان ساخته شده است.

این محیط رسانه ای که از آن به تعابیر دیگر فضا، سپهر، گفتمان، حباب و … یاد می کنند می تواند میان نسلی باشد یعنی از نسلی به دلیل بروز فناوری ها به نسل دیگر تغییر یابد.

حتی شیوه های ارتباط گیری، نحوه ارائه تغییر می کند و ما می توانیم از نسلی رسانه ای سخن بگوییم. به عنوان مثال در یک خانه ممکن است به رغم اینکه پدر، مادر و فرزندان در یک محیط فیزیکی زندگی می کنند اما در دو یا چند محیط رسانه ای متفاوت هم زیست می کنند.

کشف این سرزمین های رسانه ای کار ساده ای نیست. سرزمین رسانه ای یک نوجوان با فردی ۵۰ ساله متفاوت است چون در ظاهر رسانه های یکسانی در دسترس دارند اما در دسترس بودن اینجا محیط ما نیست. زیرا چهار لایه وجود دارد تا پیام های رسانه ای در ذهن بنشیند لذا گاهی اوقات می بینیم دو نسل نمی توانند باهم گفت و گو کنند چون سرزمین ها، محیط ها و منابع معنابخش آن ها به طور کامل متفاوت است.

چگونه یک معنا در ذهن مخاطب جای می گیرد؟

خیامی: برای تحقق این امر چهار مرحله وجود دارد:

مرحله نخست گزینشگری رسانه نام دارد. در این مرحله همه ما ممکن است در معرض رسانه های یکسانی باشیم اما در میان آن ها انتخاب می کنیم که کدامیک را استفاده کنیم یا نکنیم.

مرحله دوم آن است که در میان پیام هایی که به صورت فیزیکی، صدا، تصویر، نوشته یا فضای دیجیتال دریافت کردید کدامیک در حوزه درک شما نشسته است.

مرحله سوم نگه داشت گزینشی است. یعنی می توانید از بسیاری مفاهیم و پیام هایی که در مرحله دوم کسب کردید عبور کرده و آن ها را نگه دارید.

مرحله چهارم می شود آنچه که نگه داشته ایم و هرآنچه منجربه انگیزه و رفتار می شود.

مجموعه این فرآیندها نشان می دهد که ما باید این سرزمین ها و محیط های رسانه ای نسلی را کشف کنیم و در واقع نخستین گام برای سیاستگذاری است به تعبیری دیگر اولین گام برای معاینه است که اگر این شناخت صورت نگیرد ممکن است هم در سیاستگذاری، هم در مقابله، مدیریت و راهبرد دچار مشکل شویم.

محیط‌های نسلی رسانه‌ای و طراحان آن‌ها چه ویژگی‌هایی دارند که منجربه تغییر و جابجایی ارزش‌ها در حوزه فرهنگ می‌شوند؟

داودی: گاهی رسانه تلاش می کند در یک محیط جغرافیایی که با فرهنگ خودش ساخته شده است پیامی را تولید کند. گاهی تلاش می کند که نسل سازی کند. حالت اول یک حالت معمول و دارای دگرگونی است. محیط ما هم یک دگرگونی تقریبا قریب به چهار دهه دارد که اگر بخواهیم علمی صحبت کنیم باید درباره یک و نیم نسل حرف بزنیم چون به لحاظ تاریخی هر ۳۰ سال یک نسل تلقی می شود اما اگر به لحاظ اجتماعی بررسی کنیم با نسل پنجم خود سروکار داریم یعنی وارد مرحله شکل گیری شده ایم.

شاخص هایی که موجب تقسیم بندی نسل ها می شود در دو دسته بُعد تاریخی و بُعد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تحولات درون جامعه ای جای می گیرد.

رسانه ها با شاخص های بعد تاریخی کاری ندارند و بیشتر روی مورد دوم کار می کنند. بنابراین وقتی صحبت از تولید پیام برای جمعیتی می کنیم که براساس معیارهایی دارای تقسیم بندی میان پنج نسل است باید سه مساله را مدنظر داشته باشیم.

رشد تکنولوژی بر فرآیند دریافت و هضم آن محتوایی که دارد تولید می شود موثر است.

در دهه ۶۰ تلفن همراهی وجود نداشت که بخواهیم رشد اشتراک گذاری یا جهانی شدن را بررسی کنیم اما در سال ۱۴۰۱ ما با پدیده ای به نام تکنولوژی بر مبنای x ،y و z روبرو هستیم. یعنی ما باید نوع رشد و تکنولوژی را در انتقال پیام لحاظ کنیم.

تتور اجتماعی که به واسطه میزان ارتباطات خارجی و درگیری های داخلی در جامعه رخ می دهد یعنی وقتی شما این دو مشخصه را می آورید حوزه معنا در حوزه شناخت دارای مفاهیم و مقادیر متفاوتی می شود. به عنوان مثال زمانیکه مراوده ایران و رکیه ای را در حوزه اجتماعی و فرهنگی زیاد می کنید یک بازخورد را در تهران، اهواز، خراسان جنوبی، اردبیل و … را می بینید. اگر روی مراوده ایران و فرانسه سرمایه گذاری می کنید یک بازخورد دیگری را مشاهده می کنید. حالا اگر این مراوده را تبدیل به نوعی خاص از درگیری در داخل کنید مثل پوشش و تبعاتی که دارد، می بینید اساسا نوع ارتباط با آنجا تبدیل به نوع درگیری در داخل می شود.

آیا درگیری در داخل، مطالبه در داخل را به دنبال دارد؟

داودی: هنوز به مرحله مطالبه نرسیده و یک نوع درگیری است. اگر آن درگیری در داخل قابلیت پاسخی منطقی را نداشته باشد به طور قطع منجربه درگیری می شود چون نظام نامه مفهومی که هردام از این دو قاعده را براساس یک رکن واحد در ذهن ثبت کرده است متفاوت است. فرض کنید شما در یک محیطی زندگی می کنید که فاصله میان استوا و سیبری یک درب است اگر این درب را باز کنید وسط ان بایستید شما در سیبری هستید یا استوا؟ این خودش یک درگیری به حساب می آِید. حالا اینکه سرمایی هستید یا گرمایی باید به هر طرف که سوق پیدا می کنید، ابزار و ادوات مناسب با آن محیط در مواجهه با تقارن آن، آن طرف ایجاد شده باشد. اگر این اتفاق نیفتد یعنی طیف محیط در درگاه تضادها گسترده نشده باشد شناخت شما نسبت به هردو محیط از بین می رود.

آداب خودتان را که فراموش می کنید هیچ، آداب دیگری را تقلید می کنید. پس در واقع اینجا شما دارای تضاد معنایی در خوزه شناخت نسبت به هرکدام از محیط ها هستید. هم نسبت به محیط مبداء و هم نسبت به محیط مقصد. پس شما با یک نسلی طرف هستید که مرادواتش زیاد است در حال حاضر رسانه یک رسانه استوایی است یا قطبی؟ اگر رسانه ای بتواند محیط ذهنی مخاطب را در محیط و محل زیست خودش در اختیار گیرد این استواسازی یا قطبی سازی راحت تر صورت می پذیرد. بنابراین یک انقطاع با یک تشکیل نسل جدید صورت می گیرد.

مساله سوم که از دو مساله دیگر مهم تر است به میزان قدرت تدافعی ای که در داخل جامعه نسبت به رسانه ای که می خواهد قطب بندی با فضاسازی را ایجاد کند برمی گردد.

لزوما زمانیکه یک رسانه در یک محیطی بر روی ذهن مخاطب موثر واقع می شود، به منزله قدرت آن رسانه نیست بلکه به میزان و ضریب آسیب پذیر بودن ذهن مخاطب نسبت به حوزه های شناختی که از خود و تمام محیط پیرامونش دارد برمی گردد. بنابراین زمانیکه با نسل صحبت می کنیم باید این سه اصل و مساله را مدنظر داشته باشیم.

رسانه نسبت به تهیه و تولید محتوا در حوزه نسل بندی هایی که به صورت عمده اعتبار تاریخی ندارند و بیشتر براساس گزاره های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انجام می شود باید دقت زیادی به خرج دهد. شناخت از سه مساله محیط، نیازها و توانمندی های ما در تولید نشان می دهد که چقدر حاذق هستیم و چقدر بر محیط خود و بیرون تسلط داریم.

نباید فراموش کرد که رسانه جای ادا درآوردن و نمایش نیست زیرا هر اشتباهی به هر دلیلی می تواند اعوجاجی را ایجاد کند چون این ها ثبت می شود یک سال دیگر در سالگردش به موضوعات دیگر اتصال می یابد.

عملکرد امروز ما در تشخیص سرزمین های رسانه ای و سیاست گذاری در این حوزه چگونه بوده است؟

خیامی: همه افراد در سرزمین های جغرافیایی یا در دولت – ملت ها ویژگی هایی دارند که آن ها را به دولت و حاکمیتی متصل می کند. به عنوان مثال بخشی از ساکنین جغرافیای ایران، شهروندان سرزمین دیگری هستند یعنی ممکن است شخصی شناسنامه ایرانی داشته باشد اما سرزمین رسانه ای آن هیبریدی باشد.حاکمان دولت ها افراد را اداره می کنند اما حاکمان سرزمین رسانه ای نظام ادارکی فرد را مدیریت می کند یعنی شناسنامه  ایرانی است اما نظام ادراکی سامانه تفسیر و رمزگشایی ذهنی یا دستگاه محاسباتی متعلق به جای دیگری است.

کشف بافت شهری رسانه کار هرکسی نیست. این کار نیاز به تخصص، زحمت و مطالعات رسانه ای دارد. در تعریف جامعه شناسی قدیم می گفتند حوالی ۲۵ سال یکبار یک نسل جابجا می شود اما امروزه با ظهور رسانه های نوین و تغییرات بسیار وسیع فناوری ها گاهی یک نسل بین پنج تا شش سال جابجا می شود. بنابراین برش شنی دیگر برای کشف یک نسل رسانه ای کفاف نمی دهد. امروزه ممکن است در یک نسل جامعه شناسی قرارگیریم که نسل رسانه ای ما با آن در تضاد است.

تضاد نسل جامعه شناسی با نسل رسانه ای یعنی ممکن از از سنین مختلف، محیط های جغرافیایی گوناگون، قومیت ها و دین های متعدد ساکن یک شهر رسانه ای باشند لذا همزمان به صورت متداخل نسل، سرزمین های فیزیکی رسانه ای داریم که این درهم تنیدگی کار را پیچیده می کند. به تعبیری نظام دال های فرهنگی دیگر خیلی نسبت مستقیمی با نظام مدلول های فرهنگی رسانه ای ندارد در نتیجه این برهم ریختگی موجب می شود که به تئوری ها و نظریه های جدید برای فهم و تبیین صحنه نیاز داشته باشیم که علوم شناختی تلاش می کند این دو سویه را به یکدیگر متصل کند.

حالا حوزه اثر، اولین و ساده ترین و همچنین ابتدایی ترین حوزه تاثیرگذاری رسانه است یعنی نظام ادراک شما را باز تنظیم می کند به تعبیر جوان ها تنظیمات کارخانه ای.

تنظیمات کارخانه ای، نظامات مهم، دستگاه رمزگشایی را برای شما طراحی یا بازطراحی می کند البته بازنمایی حرفه ای پس از آن انگاره سازی حرفه ای و در مرحله سوم کلیشه سازی حرفه ای می خواهد.

در مرحله چهارم که پست مدرن ها می گویند حادواقعیت نام دارد اگر به واقع وارد سوپررئالیتی و حادواقع شویم که اینجا ساختمانی بوده و به واقع فروریخته است زمانی هم می شود که هرگز چیزی نباشد و فروریخته هم نباشد اما شما مدت ها درگیر آن باشد. اصلا واقعیتی نباشد و آن را به صورت حادواقعیت رسانه تولید کند.

تشخیص یک مقدماتی دارد و آن به تعبیر پزشکان مثل معاینه است. در علوم شناختی هم همینطور است. ما باید درست توصیف کنیم اگر توصیف درستی کردید، تجزیه، تحلیل و تبیین درستی هم می توانید داشته باشید. به نظر می رسد در برخی از تصمیم گیری ها ما مایل هستیم که وارد مرحله تبیین، تجزیه و تصمیم شویم در حالیکه در گام تشخیص هنوز به تفاهم نرسیده ایم.

مهندسی پیام چگونه در ذهن یک فرد ۵۰ ساله، یک فرد ۱۸ ساله، یک خانم سنتی و یا یک خانم مدرن برخورد می کند که چالش مواجهه با فرهنگ های مختلف اتفاق می افتد؟ به طور کلی کلیشه ها چگونه ساخته می‌شوند؟

خیامی: در کشف سرزمین های رسانه ای شاخص های جغرافیایی، جمعیت شناختی و جامعه شناختی بسیار ناکافی است و نیاز به شاخص های جدیدی دارد.

حرکت کلیشه‌ها در جامعه چه شکلی است؟

خیامی: رسانه‌ها را دسته بندی می‌کنیم و می‌گوییم رسانه‌های سنتی، جمعی و اینترنت پایه این ها چیزهایی است که ما نیاز داریم اما به ما نمی دهند. ابزارها را به شما دهند اما فناوری مدیریت ادراک را به شما نمی دهند. شما باید خود استنباط کنید. به عنوان مثال توئیتر عضو زیادی ندارد اما همین رسانه اجتماعی نقطه عزیمت بسیاری از دیدگاه ها است یعنی آنجا آغاز می کند و به دست دیگر عرصه های رسانه می دهد و آن ها را توزیع می کند.

پس ما رسانه های تولید کننده، توزیع کننده و نمایشی داریم که البته نمایشی کردن اتفاق دیگری است. هریک از این رسانه ها، کارکردی دارد مثلا یکی تولید محتوا، دیگری توزیع محتوا، پروپاگاندا و یا نمایشی کردن محتوا است را برعهده دارند و همین دست به دست شدن سرزمین ادراکی ایجاد می کند.

عقلانیت مدرن واژه ای ترجمه شده است که نسبت بسیار نزدیکی با موضوع علوم شناختی دارد. نسل جمعیت شناختی ما تحت یک نظام آموزشی است که پایه اصلی شناخت ادراک، این نظام آموزشی است.

نباید فراموش کنیم که رسانه در خلاء کار نمی کند و عملکرد نظریه های جامعه شناسی ارتباطات وصل کردن وقایع غیررسانه ای به وقایع رسانه ای، اتصال محیط دریافت یا پیام های رسانه ای است. بنابراین یک پایه اصلی شکل می گیرد که به اضافه عملیات رسانه ای که جبهه مقابل علیه ما انجام می دهد موجب می شود که اساسا فرآیند ادراک یک چارچوب خاصی داشته باشد. به عنوان مثال اگر در ظرف مکعب شکلی آب بریزید شکل ظرف را به خود می گیرد و اگر گلاب هم بریزید باز هم به همین ترتیب شکل مکعبی شکل می گیرد. در واقع اگر نظام ادراکی را دیگری ساخته باشد، شما بهترین مطالب را از بهترین رسانه هم عرضه کنید باز همان شکلی را می گیرد که نظام ادراکی آن ساخته شده است. بنابراین ما باید شاخص های نوین خود را بر شناخت جامعه خود احیا کنیم.

اختلال در سواد رسانه ای/نظام ارتباطی کشور نیازمند بازسازی است؟

خیامی: به عنوان جمع بندی موضوع مورد بحث باید بگویم برای شناخت محیط های رسانه ای شاخص های جمعیت شناختی، جغرافیایی، تاریخی و … به شدت ناکافی است و ما نیاز داریم شاخص ها، معیارهای شناخت صحنه وو نسل را به سرعت شناسایی کنیم.

نکته مهم دیگر شناخت فرهنگ های نوین و هواخواهی و برندسازی ها است. مساله سوم که آن هم دارای اهمیت است استفاده از ارتباطات سنتی و به لحاظ تاریخی ارتباطات آیینی است که به طور حتم باید رسانه های نوین از آن ها استفاده کنند البته نباید فراموش کنیم که ارتباطات سنتی همچون اسب چموشی است که رام کردنش کار آسانی نیست. بنابراین ما باید نظام ارتباطی کشور را دوباره بازسازی کنیم.

نظام ارتباطی دارای سه بخش است:

– رسانه های جمعی
– رسانه های نوین یا اینترنت پایه
– نظام ارتباطات آیینی

چون ما با یک نظام سلطه ای مواجه هستیم که فراگیر است اجازه ندادیم این سه بخش را جداگانه از یکدیگر پیش ببریم و معتقدیم که نظام ارتباطات کشور باید هم افزا شود.

مثلا نمی شود ارتباطات آیینی ما ( روضه، هیئت، فرهنگسراها و … ) جداگانه برای خودش برنامه ریزی شود.

موضوع بسیار مهم دیگری که باید مورد توجه قرارگیرد بحث سواد رسانه ای است. در نظام سواد رسانه ای ما یک اختلالی وجود دارد و آن استفاده بیش از حد ترجمه است.

ترجمه خوب است و باید از آن استفاده شود اما زمانیکه میزان مصرف از مطالبات ترجمه شده افزایش یابد در واقع در زمین دیگر و گفتمان دیگری سیر می کنیم. به طور مثال برخی از کلاس های سواد رسانه ای که اتفاقا با نیت خیر برگزار می شود، در رسوب دستگاه محاسباتی عقلانیت مدرن کار می کند.

رسانه چطور نسل سازی می‌کند؟

داودی: رسانه در بستر اجتماع به سه روش عمل می‌کند.

موثر واقع شدن بر مجموعه جمعیتی که دارای یک حافظه تاریخی تجربه شده است نه مطالعه شده.
اتصال و انفصال؛ در برخس موارد اتصال به قبل از این تجربه و حافظه تاریخی و گاهی انفصال از دیدگاه ها و برداشت ها و گزاره های ذهنی نسبت به جمعیت بعد از خودش است که به طور عمده در این گزاره بحث نسل بندی ها از سوی رسانه با بحث فرزندان آغاز می شود.
ایجاد یک اختلال انضباطی در یک حرکت منسجم، منضبط، دقیق و حساب شده نسلی که باید دریافت کننده آن اطلاعات تاریخی، حافظه تاریخی و پردازش به نسبت فضای موجود برای زیست در آینده صورت گیرد است.

پس بنابراین وقتی صحبت از فضای اتصال و انفصال می شود در گزاره سوم یک بی نظمی ایجاد می کند یعنی هر نسلی در حوزه رسانه وقتی وارد حوزه نسل بندی و نسل سازی می شود خوش ر مستغنی از قبل، مدعی، کارآمدتر، حاذق تر، مسلط تر، منتقدتر و … نسبت به نسل قبل برای ساخت یک آرمان شهری که به لحاظ ذهنی هیچ پایه ای برای آینده ندارد می داند.

ضریب شناختی که هریک از این قواعد روی ذهن نسل جدید با آن چیزی که قدیمی است می گذارد همه را به یک قاعده برمی گرداند و آن قاعده این است که میزان بهره

گیری یا کنار گذاشتن آن حافظه تاریخی تجربه شده است یعنی میزان قرائت و روایتی که از آن واقعه رخ می دهد اینجا خودش را نشان می دهد.

رسانه ها هرچه هوشمندتر، موضوعات اصلی اصلی تر و موضوعات فرعی مقوم تر می شوند و هرچه رسانه غیرهوشمندتر باشد موضوعات فرعی اصلی تر، موضوعات اصلی کنار گذاشته شده تر و نسل دارای یک برهم ریختگی استدلالی و استنباطی است. بنابراین هر دریافتی و هر استنتاجی تشکیل یک نسل را می دهد و اینجا امکان دارد که این نسل حتی کمتر از پنج سال در سه سال یا در دو سال یا حتی وقایعی یک سال تغییر کند که این دیگر دارای قوانین خاص خود خواهد بود.

نسل یک واژه مظلومی است چون در حوزه شناختی بی پناه ترین مفهوم است و به خرد تولید شده از سوی رسانه ها نیاز دارد.

داودی: نسل یک واژه مظلوم و بی پناه ترین مفهوم در حوزه شناختی است. میزان تاثیری است که یک بازه جمعیتی در بُعد زمان در مسیری که می خواهد به تکامل برسد از مفاهیم و ایستگاه های مختلف دریافت می کند قلمداد می شود. بنابراین این مظلومیت در بین دو گزاره است. رسانه هایی که نسل را بهتر هدایت می کنند و رسانه هایی که نسل را غیرکاربردی برای جامعه  و حتی علیه یک جامعه طراحی ی کنند. بنابراین جامعه ای که از رسانه خردمند و رسانه های خردمند تهی باشد یا نتواند از خردمندان به نحو مقتضی استفاده کند در واقع ظلمی را در حق نسلی که باید پایه اش خرد باشد صورت می دهد.

در نهایت جامعه نمی تواند تشخیص دهد یا تصمیم گیرد که کدام رابطه با کدام واقعه بر مبنای کدام اصول و براساس کدام قرائت ها ور روایات می تواند برای او نوید یک آینده بهتر از وضع موجود که همان وضع مطلوب برای آن تلقی می شود را داشته باشد. بنابراین در رابطه میان نسل و رسانه در حوزه شناختی باید از نیاز نسل ها به خرد تولید شده از سوی رسانه ها اشاره کنیم.

به گزارش خبرگزاری فارس، مجموعه برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» کاری از رادیو گفت و گو با همکاری سرویس هنر و رسانه خبرگزاری فارس، به تهیه کنندگی نوشین رهگذر، سردبیری دکتر علیرضا داودی، اجرای کارشناسی دکترمعصومه نصیری و هماهنگی اعظم اعتمادی روزهای دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۱۶ از طریق امواج رادیو موج fm ردیف ۱۰۳،۵ مگاهرتز تقدیم علاقه‌مندان به حوزه علوم شناختی می‌شود.

برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه با هدف معرفی و آگاهی بخشی علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگ‌های شناختی، رادیو گفت‌و‌گو هم در قالب‌های صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت و گو رفته است. این میزگرد با استفاده از تکنیک‌های علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیک‌ها و شگردهای رسانه‌ای در حوزه‌ی شناختی می‌پردازد. که مخاطبان می توانند برای فهم بیشتر این محتوا فایل صوتی این برنامه را در سایت رادیو گفت و گو شنونده باشند.

انتهای پیام/   

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.