
به گزارش تهران۲۴ از شیراز؛ راضیه نجار: آرتین با خیالی آسوده این سو و آن سو میرفت و خیالش راحت بود که پدر و مادر چشم از او برنمیدارند و نگاههای برادر مراقب اوست.
نمیدانست تنها در ۷ دقیقه، زندگیش زیرو رو میشود و همه چیزش به دو بخش قبل از حادثه و بعد از حادثه تروریستی تقسیم خواهد شد.
نام داعش به گوشش هم آشنا نبود، اما فرداها برایش به خوبی معنا میدهد، داعشی که تیر غیبش پدر، مادر و برادرش را ربود و او در با یک دنیا امید و آرزو تنها گذاشت.
این روزها آرتینی که یک هفته است به ناگاه نامش جهانی شده و همه او را میشناسند، شاید هنوز هم درد تنهایی را حس نکرده باشد، همه نامش را صدا میزنند، برایش اسباببازی میخرند و او را پسر و برادر خود مینامند.
اما مادر او امروز خواهری ۲۰ ساله است که قرار بود همین روزها رخت عروسی به تن کند و به خانه بخت روانه شود، اما به ناگاه آسمان و زمین بر سرش خراب شد و رخت سپیدش را با رخت عزا رنگین کرد.
بابا سوراخ سوراخ شد!
صحنه تیراندازی آن جوانک جاهل داعشی تاثیری که بر ذهن کودکان و نوجوانانِ آن شب خونین گذاشت هیچگاه قابل جبران نخواهد بود و تاوانی بزرگ برای او و همدستانش به دنبال خواهد داشت.
وقتی خبر حادثه شاهچراغ را شنیدم بیدرنگ خود را به بیمارستان رساندم، شاید کاری باشد که بتوانم انجام دهم.

پرستاری که حالا با آرتین رفیق شده است، از لحظههای ابتدای وقوع حادثه و حال و روز آرتین حکایت میکند.
مهدی اکبری میگوید: اندکی پس از وقوع حادثه حرم، خبر را از همکارانم که به حالت آماده باش درآمده بودند شنیدم و سراسیمه خود را به بیمارستان نمازی رساندم، بعد از انتقال مجروحین به بیمارستان در حال کمک به آنها بودیم که متوجه حضور کودکی ۵، ۶ ساله شدم.
وی ادامه میدهد: همکاران تلاش میکردند از او رگ بگیرند و او اصلا گریه نمیکرد و در حالت شوک بود، به سراغش رفتم و از همکارم اجازه خواستم تا من از او رگ بگیرم، دستش تیر خورده بود و از پایش رگ گرفتم، اسمش را پرسیدم و جویای حالش شدم.
پرستار بیمارستان نمازی با بغضی در گلو میگوید: وقتی از پدر و مادرش پرسیدم گفت “بابا سوراخ شد و کله مامانم ترکید” اینجا بود که عمق فاجعه و هرآنچه از پیش چشم این کودک گذشته بود را درک کردم، گفتم خواهر و برادری داری و او در پاسخ گفت: داداشم مرد!
اکبری از اندوه جانگدازی گفت که این کودک را داغدار کرده و آتش به جان همه انداخته است، از رخداد خونینی که هیچگاه از ذهنها پاک نخواهد شد.
وی در ادامه گفتگویش با فارس اضافه میکند: آن شب آرتین را به سبب جراحت وارد شده بر سه انگشتش به اتاق عمل بردند و دیگر او ندیدم تا ینکه جمعه ششم آبانماه از بیمارستان مرخص شد و شنبه برای تعویض پانسمان دستش داوطلب شدم که به منزلشان بروم.
وی میگوید: وقتی به منزلشان رفتم نمیدانم من را شناخت یا نه، اما نیاز بود از او رگ بگیرم که اشکش جاری شد و گفت: یک دستم که تیر خورده و دستم دیگرم سرم است، مامان هم نیست که اشکهایم را پاک کند، حالا چکار کنم؟!

اکبری که با گفتن این جملات اشک از چشمانش جاری شد، ادامه میدهد: به او گفتم دوست داری فردا که آمدم چه هدیهای برایت بگیرم و او گفت”یک ماشین پلیس” بعد هم گفت “خدا لعنتش کند که با تفنگ به من تیر زد”
وی درباره وضعیت دست آرتین هم میگوید: به دست چپ آرتین سه گلوله اصابت کرده و یک عمل جراحی موفق بر روی آن انجام شده است اما یک هفته دیگر عمل دیگری باید بر روی دستش انجام شود.
حال و روز کودک پنجسالهای که حالا یتیم شده است در عرض چند دقیقه کوتاه دگرگون شد، زخم انگشتانش شاید خوب شود اما جای زخمهایش همیشه ماندنی است، جای زخمهای عمیقی که دلش برداشت و تیرهایی که از نبود پدر، مادر و برادرش بر قلب او خواهد نشست.
ضارب ۱۳ شهید و چندین مجروح حادثه تروریستی شاهچراغ(ع) همان دقایق اولیه به هلاکت رسید و عنصر دوم هم دستگیر شد و به نقشه پلید اوامر این حادثه اعتراف کرد، ۶ عامل دیگر نیز که قصد اقدام چنین عملیاتی در دیگر نقاط کشور داشتند نیز دستگیر شدند و این عملیات شوم زمانی که پاسخی محکم برای گرفتن انتقام آرتین، به آنها داده شود پایان خواهد یافت تا قلب خانوادههای داغدار این حادثه که بدون شک همه مردم ایران هستند اندکی آرام گرفته و زخمهای تن مجروحینش قدری التیام یابد.
انتهای پیام/
https://tehran-24.ir/?p=122933